دوستی دوباره (پارت۳)

«خلاصه «پارت۱»
آلسترو واکس دوباره باهم دوست
میشن وباخوشحالی به سمت خونه واکس ۰
💙واکس:«بازکردن در»سلام ولنتینو و ولوتی! امشب مهمون داریم۰
🩷ولنتینو :«بادهن باز»الستر برگشته!غیر ممکنه.
💜ولوتی:«گوشی از دستش افتادن»
💙واکس: معرفی نکردم ! الستررررر!
🩷ولنتینو:«باتعجب»سلام!
💜ولوتی:«درحال عکس گرفتن»
💙خب ؛من برم آشپزی کنم!ولنتینو اینجارو بهش نشون بده تا من کارامو انجام بدم ؛باشه !
🩷باشه!
💜ولوتی:میگم قیافه ولنتینو رو نگاه کن شبیه وقتیه که میگی مهمونی نگیر امشبو ها
💙واکس:راست میگی ها ولی خب
اون که نمیخواد منو ناراحت کنه
مگه نه ولنتینو هان؟
🩷ولنتینو :معلومه که نه!اصلا.
💜ولوتی :هواسم بهت هست!
💙واکس:بسه!شکاکی کاریو درست نمی کنه در ضمن من خودم حواسم به همه چی هست
🩷آره حتی وقتی که نیفتی آمد خونه تا مارو بکشه
❤️الستر: راستی الان فکر میکنم من خیلی بهت مدیونم
«با خنده» اینقدر که بلا سرت آوردم!
💙نه بابا فقط بعد از این که نیفتی جرم داد چیزیم نشد۰
🤍ولنتینو ، ولوتی آلستر داشت از خنده میمردن
💙واکس : عیبی نداره بخندین بابا
🤍همه شروع کردن به خندیدن بقدری که صورتشون کبود شد۰
💙اوکی بابا بسه ! نفس بکشید
نفس عمیق!
❤️آلستر : هووو! تاحالا اینقدر نخندیده بودم!
💜ولوتی:منم !تازه مونده بقیه شوند مونده ۰
🩷ولنتینو :حالا بزار اوتاقشو بهش نشون بدم.
💜 ولوتی :چقدر مشتاقی برای نشون دادن اوتاقش؟
🩷ولنتینو :دیگه دیگه
💙 واکس :وای منم کارام مونده
🩷ولنتینو : برو برو!

« پایان»


امید وارم خوشتون بیاد کامنت یادتون نره😉
دیدگاه ها (۴)

🐴🐴

داستان اول(دوستی دوباره)پارت۴

ساخت خودم

بچه هادرم آثار خلق میکنم همون بدید

همیشگی من

پارت پنجم:داستان از دیدگاه جیمین: جیمین بعد از اینکه فهمید پ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط